زندگی هدفمند ـ داشتن هدف یک ضرورت

نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود




تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان shahjahan و آدرس shahjahan.loxblog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 3219
بازدید ماه : 3488
بازدید کل : 229744
تعداد مطالب : 165
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1

اولین نکته ای که در این بحث مطرح است توجه به لزوم داشتن هدف در زندگی است.

دقت داشته باشید که داشتن هدف در زندگی هرگز یک ترجیح نیست بلکه یک الزام و ضرورت است. شما در هر شرایط، موقعیت و سن و سالی که هستید باید هدف داشته باشید. اینکه شما نوجوانی پانزده ساله و محصل هستید، خانم خانه دار، راننده ی تاکسی و کارمند بازنشسته هستید و یا اکنون هفتادمین سال زندگی خود را تجربه می کنید هیچ تفاوتی نمی کند. در هر صورت باید هدف مند باشید. بخش عمده ای از زندگی، شور و اشتیاق و انگیزه ی تلاش و حرکت به داشتن هدف وابسته است. همان طور که داشتن هدف در انسان تولید انگیزه، نشاط تولید میکند هدف نداشتن نیز باعث بسیاری از کسالت ها، رخوت ها، افسردگی ها، وسواس ها و افکار مزاحم و منفی است. تصور کنید که شما می خواهید به یکی از شهرهای ایران سفر کنید و مشخصاً فردا شب باید در شهر مقصد باشید. همین عاملی می شود که شما به تکاپو بیافتید، برنامه ریزی کنید، لوازم سفر را مهیا کنید و حرکت کنید. تحقیقات نشان داده است 97% مردم جهان هدف ندارند، اگرچه ممکن است خود این طور گمان نکنند. شاید در نگاه اول این طور به نظر برسد که این آمار تا حدودی بد بینانه و غیر واقعی است اما متأسفانه واقعیت دارد و غالب مردم هدف ندارند. خیلیها این طور گمان میکنند که همین که به کاری مشغول هستند نشانه ی هدف دار بودن آنهاست در صورتی که حرکت های روزانه و اشتغالات روزمره هرگز به این معنا نیست. اینکه شما هر روز به دانشگاه می روید و مشغول تحصیل هستید یا اینکه دبیر یک دبیرستان یا مدیر یک شرکت هستید و یا اینکه در خانه به تربیت فرزند و همسرداری مشغول هستید هرگز به معنای هدف دار بودن شما نیست. هدف موضوعی مشخص، روشن، دقیق و واضح است که قصد آن دارید که تا یک سال، دو سال، و تا پنج سال آینده به آن برسید. اگر شما خود را فردی با هدف در زندگی می دانید اکنون قلم و کاغذی بردارید و صریح و مشخص اهداف یک ساله، دو ساله و پنج ساله خود را بنویسید.

 

 

هدف باید مشخص،دقیق و مکتوب باشد.

گفتیم که داشتن هدف یک ضرورت است و بخش عمده ای از انگیزه، نشاط در زندگی و تلاش انسان به این وابسته است که هدف داشته باشد. بی هدفی، سر درگمی و حرکت های باری به هر جهت، انسان را دچار پوچی، رخوت و افسردگی میکند و باز گفتیم که صرف اشتغالات روزمره بهمعنای هدف مند بودن نیست. فعالیت های روزمره ی ما می تواند حکم برنامه را داشته باشد که در سایه ی آن به هدف برسیم. در واقع هدف مقصدی است که قرار است به آن برسیم. برای این منظور باید دقیق و مشخص اعلام کنید که می خواهید در ده سال آینده کجا باشید و چه دستاورد هایی داشته باشید. دقت کنید که هیچ چیز نباید مبهم باشد. صرف گفتن اینکه می خواهم انسان خوب و با ایمان و اخلاقی باشم و از جهت شغلی و درآمد و رفاه وضعیت خوبی داشته باشم هرگز هدف نیست. هدف باید قابل اندازهگیری باشد هر چه می توانید روشن تر بگویید که ده سال آینده از جهت معنوی خانوادگی، اجتماعی، رفاهی، اشتغال و ... چه جایگاهی دارید و اگر قرار است ده سال دیگر این اهداف تحقق یابد پنج سال بعد کجا هستید، دو سال بعد کجا قرار دارید و در نهایت سال آینده چه جایگاهی دارید؟ به این ترتیب دقیقاً اهداف یک ساله خود را مشخص و طراحی کنید. آنچه بسیار اهمیت دارد این است که این اهداف باید مکتوب شود و حتماً آن را بنویسید. نوشتن هدف با تاریخ مشخص برای انسان یک الزام و تقید ایجاد میکند و برای او یک پیمان درونی محسوب میشود. اهداف تان را بنویسید و آن را جایی قرار دهید که پیوسته آن را ببینید. می توانید آن را روی صفحه ی اصلی تلفن همراهتان، یا صفحه ی مانیتور رایانه ی شخصی تان و یا حتی میز کار خود قرار دهید. مکتوب کردن و دیدن روزانه ی هدف هم ذهن انسان را پیوسته مشغول به هدف نگاه میدارد که بعدها خواهیم گفت این در دستیابی به اهداف بسیار مهم است و هم اینکه انسان میتواند بطور مداوم خود را ارزیابی کند که آیا درست حرکت می کند یا خیر. آیا به بیراهه رفته ایم و یا در مسیر اصلی و با سرعت کافی در حال حرکت هستیم. شاید نوشتن اهداف به نظر کار کم اهمیتی جلوه کند و از این جهت خود را به انجام آن ملزم نکنید. اما این همان تفاوت انسان های موفق و ناموفق است. انسان های موفق همین نکات ساده را مهم و جدی می گیرند و رعایت می کنند. همین الان که این مطلب را می خوانید می توانید روی برگردانید و مطلب دیگری بخوانید و یا به کار دیگری مشغول شوید. ولی انسان های موفق هم اکنون دست به قلم می شوند و اهداف یک ساله ی خود را روشن و مشخص مکتوب می کنند. همین حالا اقدام کنید.

 

 

چند هدف داشته باشیم؟

همه ی ما مشتاقانه تمایل داریم به اهداف وخواسته های کوچک و بزرگمان برسیم، اما تردیدی نیست که این دست یابی، مستلزم رعایت نکات و اصولی است که باید درست و دقیق اجرا شود و قبل از آنکه چگونگی رفتن و رسیدن مطرح باشد، باید چگونگی انتخاب هدف مورد توجه قرار گیرد. پیش از این گفتیم که هدف باید دقیق و روشن و البته مکتوب باشد. نکته ی دیگری که در این بحث مطرح است، تعداد هدف های انتخابی است. سوال اینجاست اکنون که قرار است خواسته های خود را گزینش کنیم و روی کاغذ بیاوریم آیا باید محدودیتی قایل شد؟ آیا می توانیم برای خود ده ها هدف را در نظر بگیریم؟ پاسخ قطعاً منفی است چرا که یکی از علت های عدم دست یابی به اهداف، همین تعدد آن است. توجه داشته باشیم که یکی از نکات مهم در رسیدن به اهداف، تمرکز است. یعنی هرچه تمرکز شما روی خواسته هایتان بیشتر و انرژی ذهنی بیشتری روی آن سوار باشد احتمال دست یابی تان بالاتر می رود. در واقع اهداف مانند فرزندان شما هستند که هرچه تعدادشان کمتر باشد سهم هر کدام از آنها از وقت وانرژی و هزینه بیشتر و تربیت و پرورش شان بهتر می شود. بر این اساس هدف های معدودی داشته باشید. شما می توانید حدود سه الی پنج هدف در هر مقطع زمانی انتخاب کنید و به مرور زمان که هر کدام از آنها به لطف الهی تحقق یافت، هدف دیگری را جایگزین کنید. در اصل شما نباید در هیچ مقطع زمانی بیش از پنج هدف داشته باشید. اما سوال دیگری که بلافاصله مطرح می شود این است که با توجه به اینها چرا ما فقط روی یک هدف متمرکز نشویم و تمام ذهن مان را متوجه یک خواسته نکنیم تا تمرکز و امکان دست یابی مان به نهایت خود برسد؟ باید بگوییم که داشتن فقط یک هدف، دست کم به دو دلیل اشتباه است: اول اینکه انسان موجودی چند بعدی است و جنبه های مختلفی دارد. این جنبه ها می تواند معنوی، اخلاقی، شغلی، تحصیلی، خانوادگی، اجتماعی و حتی تفریحی باشد. به عنوان مثال ممکن است یک نفر تمام همت و تمرکز خود را روی موفقیت تحصیلی قرار دهد. اما حتی به فرض دست یابی و موفقیت، ما او را موفق نمی دانیم چرا که به جنبه های دیگر زندگی اش همچون جنبه های معنوی، اجتماعی و خانوادگی و ... توجه نداشته و هم زمان به رشد آنها اهمیت نداده است. دوم اینکه اگر انسان صرفاً یک خواسته داشته باشد دچار یک وابستگی ذهنی و عاطفی می شود و اگر به هر دلیلی یا مصلحتی به آن نرسد دچار فروپاشی و تخریب روانی می شود و تمام وجودش را احساس شکست و ناکامی فرا می گیرد. در صورتی که اگر همین فرد چند هدف معقول می داشت، هرگز از عدم تحقق یکی از آنها، چنین احساسی را تجربه نمی کرد. بنابراین ایده آل این است که انسان با توجه به همه ی جنبه ها و ابعاد مهم زندگی اش سه تا پنج هدف دقیق، روشن و مشخص را انتخاب، مکتوب و پیگیری کند.

 

 

دو معیار مهم در انتخاب هدف

بدون هیچ تردیدی، یکی از معیارهای مهم در انتخاب هدف، علاقه و اشتیاق است. شما باید اهدافی را انتخاب کنید که به آن علاقهمند هستید و به اندازهی کافی شوق دستیابی به آن را دارید. مطمئن باشید که هر چه اندازهی این شوق و شور بیشتر باشد، پشتکارتان بیشتر میشود و برای حرکت در مسیر دست یابی، پرتحملتر میشوید. اما در عین حال توجه داشته باشید که علاقه و اشتیاق، با همه اهمیتی که دارد، مهمترین معیار انتخاب هدف نیست. آنچه از همه ی ملاک های گزینش هدف مهم تر است، ضرورت و نیاز و ارزشمندی است.

شما باید اهدافی را انتخاب کنید که به راستی مفید و ارزشمند باشد و ضرورت بیشتری دارد. در واقع، اهداف شما باید در وهله ی اول ضروری و ارزشمند و پس از آن مورد علاقه باشد. به بیان دیگر شما در صورتی باید اهداف مورد علاقه را پیگیری کنید که ضرورت و ارزشمندی آن محرز و مسلم است. متأسفانه کم نیستند کسانی که بدون در نظر گرفتن درستی و مفید بودن یک هدف و تنها به واسطه ی عشق و علاقه ای که داشته اند آن را دنبال کرده اند و شاید ریشه برخی از این رفتارها، این تکرار و باوری باشد که اطرافیان مان به ما القا کرده اند که: ببین به چه موضوعی علاقه داری، همان را دنبال کن.

اما سوال اینجاست اگر آن چیزی را که صرف علاقه مندی فراوانم انتخاب کردم، به هیچ وجه، ارزشمند و مفید نبود، چه؟؟ آیا دچار خسارت بزرگی نشده ام. ممکن است فردی خواسته ای را که علاقه دارد با نهایت اشتیاق پیگیری کند و به آن هم دست یابد ولی بعدها متوجه شود که این هدف چندان ارزشمند نبوده است و با کمال تأسف، سرمایه عمر خود را پای خرید کالایی گذاشته که بی ارزش یا بسیار کم ارزش بوده است. خصوصاً آنکه در این بین کسانی را می بینید که با همین سرمایه، چه تجارت های بزرگی کرده اند و چه اهداف مفیدی را گزینش کرده و به آن دست یافته اند. در چنین شرایطی او به جای آنکه احساس رضایت و شادمانی ناشی از دست یابی به هدف را تجربه کنند، تمام وجودش را احساس گناه و پشیمانی فرا میگیرد. بنابراین برای انتخاب هدف، شما می توانید این طور عمل کنید که ابتدا تمام خواسته ها و تمایلات خود را بدون هیچ فیلتری روی کاغذ بنویسید. سپس یکی یکی این اهداف را از جهت ضرورت مفید بودن ارزش گذاری کنید. از خود درباره ی تک تک خواسته هایتان پرسید، آیا این هدف برای من و زندگی من ضرورت دارد؟ آیا از این ضروری تر خواسته ای نیست. آیا به اندازه ی کافی مفید است؟ آیا از این خواسته، ارزشمندترین به حال خود و دیگران و جامعه هدفی نیست؟

 

 

 

 

هدف باید باورپذیر باشد

تا کنون گفتیم که برای دست یابی به اهداف قبل از هر چیز باید انتخاب درستی داشته باشیم. در واقع همانطور که برای داشتن یک زندگی خوب و موفق پیش از همه باید در انتخاب همسر دقت کنیم که براساس معیارهای صحیح و معقول باشد، دقت در انتخاب درست اهداف نیز شرط لازم برای رسیدن به خواسته هاست. یکی از نکاتی که غالباً در تعیین اهداف مطرح می شود این است که باید هدف های بزرگ و دست بالا انتخاب کنیم، چرا که اهداف بزرگ انگیزه ی ما را قوی می کند در صورتی که هدف های کوچک این قابلیت را ندارد و شوق و رغبت تلاش جدی را به ما نمی دهد. اهداف هرچه بزرگتر باشد و افق نگاه انسان بالاتر باشد، اشتیاق دست یابی بیشتر می شود. اما سوال اینجاست که آیا این بزرگی اهداف، حدی ندارد و آیا میتوانیم هدف های فوق العاده بزرگی را در سر بپرورانیم. برای روشن شدن مطلب یک مثال مادی می زنیم. آیا کسی که یک کارمند معمولی است می تواند هدف یک ساله ی خود را دست یابی به پانصد میلیون تومان قرار دهد؟

پاسخ را با بیان این نکته می دهیم که هدف باید(باورپذیر) باشد، یعنی باید اندازه ی هدف و حد خواسته مان را تا جایی بالا ببریم که باورمان آن را قبول کند و تحقق آن را ممکن و شدنی بداند. وقتی شما هدفی را در نظر می گیرید که از ابتدا آن را در درونتان غیر ممکن و ناشدنی می دانید، گزینش صحیحی نیست. باید درون و باور و احساس شما این باشد که (می توانید) و (می شود). دقت کنید در گزینش اهداف به دیگران توجهی نداشته باشید ممکن است کسی هدف بسیار بزرگی را انتخاب کند و برایش باورپذیر باشد، اما تحقق همین هدف در باور ما نگنجد. ما باید به قابلیت ها، توانایی ها، شرایط، و باورهای خود نگاه کنیم و براساس واقعیت های خود هدف هایمان را تعیین کنیم. متأسفانه برخی نیز براساس هیجانات خود خواسته هایشان را طراحی می کنند. مثلاً کتابی در حوزه ی روانشناسی موفقیت مطالعه می کنند و دچار یک انگیزش عالی و هیجان موقت می شوند و براساس آن هدف هایی در نظر می گیرند که اصلاًدر باورشان نمی گنجد.

توجه داشته باشید که انتخاب یک هدف درست و باورپذیر می تواند منجر به یک موفقیت و کامیابی شود که اعتماد به نفس شما را بیشتر و باورهای شما را بزرگ تر کند و در عین حال یک انتخاب نادرست ممکن است منجر به یک ناکامی شود که باورهای شما را محدودتر و خودباوری شما را کمتر کند. خلاصه ی کلام اینکه ما هرگز نمی گوییم هدف های کوچک انتخاب کنید بلکه تأکید می کنیم هدف های بزرگ انتخاب کنید، منتها این بزرگی تا آنجا باشد که نسبت به آن باور و احساس (می توانم) و (می شود) داشته باشید.

 

 

برای اهداف خود زمان تعیین کنید

پيش از اين گفتيم که براي خود پنج هدف دقيق، روشن، واقعي و باورپذير تعيين و حتماً آن ها را يادداشت کنيد. اکنون اگر اهداف خود را نوشته ايد، قدم بعدي زمان دار کردن اهداف است. مقابل هر خواسته خود، يک تاريخ مشخص را بنويسيد. در واقع اعلام کنيد که مي خواهيد در نهايت تا چه تاريخي به اين هدف برسيد. دقت کنيد براي زمان دار کردن اهداف فاصله زماني را ننويسيد بلکه تاريخ را مشخص کنيد؛ به عنوان نمونه ننويسيد: رسيدن به اين خواسته تا شش ماه آينده و يا تا پايان امسال، بلکه بگوييد: رسيدن به اين هدف تا اول فروردين سال ۱۳۹۲، توجه داشته باشيد که زمان بندي اهداف براي دستيابي به آن ها بسيار ضروري است. وقتي هدف را زمان دار مي کنيد در حقيقت براي خود يک ضرب الاجل تعيين کرده ايد و با هر بار نگاه کردن به اهدافتان، ناخودآگاه ذهن و جسم خود را به تکاپوي بيشتر وا مي داريد. در صورتي که براي اهدافي که زمان مشخصي ندارند هرگز اين اتفاق نمي افتد. براي زمان بندي اهداف به دو نکته توجه داشته باشيد: اول اين که مقابل اهداف خود تاريخ شروع حرکت و تلاشتان را ننويسيد بلکه زمان تحقق آن را يادداشت کنيد. مثلاً به جاي نوشتن کنترل خشم از همين الان، بنويسيد: کنترل خشم از اول تيرماه. توجه داشته باشيد که ما براي ايجاد و تقويت اين صفت از همين لحظه تلاش خود را آغاز و روي اين موضوع تمرين مي کنيم اما انتظارمان اين است که اين جديت و تمرين وتلاش، پس از 40 روز نتيجه دهد و در تاريخ مورد نظر اين ويژگي تا حد قابل قبولي در ما ثابت و محکم شود. نکته دوم اين که اهدافتان زمان هاي طولاني و دراز نداشته باشد. مثلاً ننويسيد: دستيابي به فلان خواسته تا سال 1400. يادتان باشد اعلام تاريخ و زمان بندي اهداف براي آن است که تلاش و تکاپو و اشتياق ما را روز به روز براي دستيابي بيشتر کند و به ما شوق نزديک شدن به هدف بدهد. در صورتي که مدت زماني که براي رسيدن اهداف تان مشخص مي کنيد طولاني باشد هرگز حرکت هاي روزانه شما شوق تلاش تان را بيشتر نمي کند؛ بنابراين بهتر است اهدافتان نهايتاً تاريخ و ضرب الاجل يک ساله داشته باشد. در اين ميان اگر هدفي داريد که به ناچار به چند سال زمان نياز دارد مي توانيد آن را تقسيم بندي زماني کنيد و مثلاً بگوييد دستيابي به 30 درصد اين هدف تا اول فروردين.

 

 

هدف باید واقعی و وابسته به خودتان باشد

یکی از ویژگی های مهم هدف واقعی بودن آن است. هدف باید براساس واقعیات باشد و هرگز نباید مبتنی بر توهمات و تصورات موهوم باشد. از خود سوال کنید آیا هدفی که انتخاب کردم چه از جهت محتوا و موضوع و چه از لحاظ تاریخ و زمان واقعیت دارد؟ آیا این هدف امکان تحقق دارد و آیا زمانی که برای رسیدن به آن در نظر گرفته ام صحیح است؟ شاید به نظر برخی این طور برسد که واقعی بودن هدف امری بدیهی است اما خوب است بدانید که کم نیستند کسانی که اهدافشان را بر پایۀ توهمات خود قرار داده اند. به عنوان نمونه هدف و آرزویشان این است که پدر مرحومشان به دنیا بازگردد، پس از بیست و پنج سالگی رشد قدی 50% درصدی را تجربه کند و فردا صبح دانشجوی رشتۀ دندان پزشکی شود. دقت داشته باشید اهداف ما در عین حال که باید بزرگ و بلندپروازانه باشد باید در محتوا و زمان نیز واقعی باشد.

نکتۀ دیگر اینکه اهداف شما باید مستقل و وابسته به خودتان باشد. هرچه هدف وابستگی اش به دیگری و عوامل خارجی کمتر باشد بهتر و درست تر است. متأسفانه برخی آرزوهای قلبی و دعای درونی شان را با هدف اشتباه می گیرند و گمان می کنند همه ی آنچه دعا و آرزویشان است هدفشان نیز است، در صورتی که هرگز چنین نیست. ممکن است شما دعا و آرزوی درونی تان این باشد که فرزندتان در فلان رشتۀ دانشگاه قبول شود، بیماری مادربزرگتان بهبود یابد و یا دوست صمیمی تان هرچه زودتر ازدواج کند، اینها بسیار عالی است ولی هرگز هدف نیست. هدف باید وابسته به تلاش و همت شما باشد که قادر باشید با یک برنامه ریزی منسجم به سمت آن حرکت کنید. شاید شما هم دیده باشید کسانی را که اهداف زندگی شان را بر پایۀ شانس و اقبال بیان کرده اند و مثلاً شب و روز منتظر و آرزومند آن هستند که در قرعه کشی بانک مبلغ کلانی برنده شوند یا فرد متومّلی در بستگان پول هنگفتی را به آنها هدیه کند. بدیهی است این آرزوها که در عالم خارج ممکن باشند و چه غیرممکن باشند هرگز نمی توانند هدف باشند. هدف هایی که غیرواقعی و وابسته به عوامل بیرونی است عمدتاً سبب رکود و سرخوردگی می شوند در صورتی که هدف در معنای درست خود باعث حرکت، تلاش، پویایی و اعتماد به نفس می شود.

 

 

شناسایی و پرورش منابع درونی

یکی از اقدامات اولیه و بسیار مهم در مسیر دست یابی به هدف، شناسایی و تقویت منابع و امکانات است. اگر می خواهید به طور جدی در مسیری که شما را به هدف هایتان می رساند حرکت کنید باید به این سوال پاسخ دهید که چه منابع و امکاناتی دارید و ره توشۀ شما برای قدم گذاشتن در این مسیر چیست؟ معمولاً افراد در پاسخ به این سوال، ذهن خود را معطوف منابع بیرونی می کنند و به امکاناتی مثل پول، خانوادۀ موافق و همراه، دوستان خوب و حامی و... فکر می کنند. اما آنچه از اینها بسیار مهم تر است و باید مدّ نظر قرار بگیرد منابع درونی است و منظور منابع و امکانات درونی صفات، ویژگی ها و خصلت ها و عادات مثبتی است که از آن برخورداریم. به عنوان نمونه اگر شما فردی صبور و با حوصله هستید، اگر روحیۀ مشورت کردن دارید و به هیچ عنوان خودرأی و لجباز نیستید، اگر میل به مطالعه، یادگیری و تغییر دارید و اگر اراده و پشتکار خوبی دارید همۀ اینها منابع و امکانات بسیار ارزشمندی که می تواند شما را در دست یابی به اهداف تان کمک کند. شما می توانید با برخورداری از این صفات و ویژگی های مثبت اخلاقی و رفتاری بسیاری از منابع و امکانات بیرونی و خارجی را تحصیل کنید و یا فقدان آنها را جبران کنید. ولی نبود این صفات می تواند هر منبع بیرونی را ضایع کند و از بین ببرد. بنابراین هم اکنون قلم و کاغذی بردارید و منابع درونی خود را یادداشت کنید. ممکن است بگویید من هیچ منبع درونی و ویژگی مثبتی ندارم که بخواهم آنها را شناسایی و تقویت کنم. اما مطمئن باشید که این یک تصور عجولانه و نادرست است و چنین تصوری به دو دلیل عمده ایجاد می شود. اول اینکه احتمالاً شما آنقدر روی صفات منفی، خصلت های بد، ضعف ها و نقص های خود تمرکز کرده اید که داشته ها و موهبت های خود را نمی بینید و دوم اینکه گاهی این تصور ناشی از وسواس کافی بودن است. یعنی این طور گمان می کنید که یک صفت و یا ویژگی اخلاقی مثبت باید در حدّ عالی و کمال خودش باشد که شایستۀ دیدن و به شمار آوردن باشد. در صورتی که لزومی به این سخت گیری نیست. همین که صفت مثبتی در شما هست که جمعی از اطرافیان شما از آن کم بهره اند کافی است. مثلاً اگر شما نسبت به برخی دوستان و بستگان خود نصیحت پذیرتر هستید این یک منبع جدی و قابل تأمل است. اگر چه این روحیه در حدّ کمال در شما نباشد. بنابراین هم اکنون به دقت خود را بررسی کنید و تمام ویژگی ها و خصلت های مثبت خود را در هر حد و اندازه ای است بنویسید. خصوصاً مواردی را که فکر می کنید برای دست یابی به خواسته هایتان اهمیت بیشتری دارد. پس از شناخت این صفات اکنون باید سعی در تقویت و پرورش آنها کنید. یادتان باشد هر چه منابع درونی شما بیشتر و قوی تر شود و از این جهت مجهزتر شوید امکان و سرعت دست یابی تان به اهدافتان بیشتر میشود.

 

 

 

شناسایی و اصلاح موانع درونی

گفتیم که برای دست یابی به اهداف ابتدا باید منابع و امکانات درونی خود را بشناسیم و پس از آن درصدد پرورش و تقویت آنها برآییم. اما در قدم بعدی اکنون باید موانع و مشکلات خود را شناسایی کرده و آنها را از پیش روی خود برداریم. باید بپذیریم که در مسیر حرکت بسوی خواسته ها و اهداف، موانع و دست اندازهایی وجود دارد که میتواند حرکت ما را کند و مختل سازد و به ندرت میتوان کسی را یافت که در این مسیر با مانعی مواجه نشده باشد. اما این موانع کداماند؟ متأسفانه وقتی از افراد خواسته میشود که مشکلات و موانع خود را نام ببرند بلافاصله عمدتاً به مشکلات بیرونی اشاره میکنند و آنها را دلیل ناکامی خود عنوان میکنند. مثلاً از نداشتن سرمایه و منابع مالی، شرایط بد اقتصادی و بازار کار و عدم حمایت خانواده نام میبرند. اگرچه ما نمیخواهیم به طور کلی منکر موانع بیرونی شویم و آنها را ندیده بگیریم اما واقعیت این است که آن قدر که موانع درونی عامل جدی و تأثیرگذاری برای عدم موفقیت مان بوده است مشکلات بیرونی و خارجی تأثیرگذار نبوده است. موانع درونی یعنی صفات، رفتارها و عادات بد ناهنجاری که کم و بیش در ما وجود دارد. در واقع برای شناسایی موانع درونی باید این سوال را از خود بپرسیم که چه رفتارها و خصلت های منفی در من وجود دارد که مانع موفقیت من بوده است. حتی اگر شما خود را فردی موفق می پندارید از خود بپرسید چه صفت منفی درونی مانع موفقیت پیش از این من بوده است. معمولاً افراد در نوشتن موانع درونی مقاومت به خرج می دهند واصرار دارند که مشکلات خانواده و محیط و جامعه را علت اصلی ناکامی هایشان بیان کنند. این گروه معمولاً انگشت اشاره خود را به سوی این و آن می گیرند که تقصیر دیگران بوده است. در صورتی که اتفاقاً چه بسا بزرگترین مانع اینها همین باشد که تقصیر را به گردن دیگران می اندازند. اگرچه موانع درونی و خصلت های منفی فراوان اند اما به چند نمونه از آنها اشاره میکنیم:

1-تنبلی:

اگر با خود صادق باشیم می بینیم که آن قدر که تنبلی و سستی و امروز و فردا کردن هایمان مانع رشدمان بوده موانع بیرونی مؤثر نبوده است.

2-لجبازی:

یکی دیگر از موانع درونی لجبازی است که در مقام تلافی وانتقام میخواهیم بدی را با بدی پاسخ دهیم.کم نبودند کسانی که از سر لجبازی با والدین خود نماز،درس و تحصیل و یا کار و شغل خود را رها کردند.

3- عجله:

یکی از موانع درونی برخی عجول بودن است. کسانی که در تصمیم گیری ها و انتخاب ها بدون بررسی جوانب و عواقب و صرفاً ار سر هیجان اقدام میکنند.

4-عجب و خودپسندی:

و این همان صفتی است که مانع آن میشود انسان مشورت کند، مشورت پذیر و نصیحت پذیر باشد و متواضعانه از درس و تجربۀ دیگران بهره بگیرد.

و باز اشاره کنیم به این فرمایش امیرالمؤمنین علیه السلام که هر کس چهار صفت را از خود دور کند ناگواری در زندگی اش نمیبیند: تنبلی، لجبازی، عجله و خودپسندی.

 

 

تعیین مسیر و نقشه راه برای رسیدن به اهداف

اکنون قلم و کاغذی بردارید و صادقانه و منصفانه خود و گذشته تان را بررسی کنید و بنویسید چه ضعف ها و عادات رفتاری بدی در شما بوده که مانع رشد و موفقیت تان شده است.اینها را شناسایی کنید و برای اصلاح هر کدام از آنها به طور جدی اقدام کنید. جملۀ آخر اینکه قبل از اینکه برای حرکت ماشین موفقیت پایتان را روی پدال گاز فشار دهید مطمئن شوید که ترمز دستی بالا نباشد.

تصور کنيد که شما قصد مسافرت داريد روشن است که ابتدا مقصد و زمان حرکت را معين مي کنيد و سپس شروع به فراهم کردن مقدمات کار مي کنيد. وسايل و لوازم مورد نيازتان را برمي داريد و از سلامت خودروي خود مطمئن و به اين ترتيب آماده حرکت مي شويد. اما بلافاصله يک سوال مطرح مي شود: از کدام مسير برويم؟ در واقع شما نياز به نقشه راه داريد. چرا که روشن نبودن مسير و نقشه راه مي تواند باعث معطلي و سردرگمي و حتي بيراهه رفتن شود تا جايي که ممکن است پس از ساعت ها حرکت هرگز به مقصدتان نرسيد و فقط خستگي، فرسودگي و استهلاک عايدتان شود. دستيابي به اهداف نيز چنين ماجرايي دارد. شما با دقت تامل و مشورت و با معيارها و ملاک هاي صحيح هدفي را براي خود طراحي مي کنيد. پس از آن با شناخت و تقويت منابع دروني و اصلاح و برطرف کردن موانع دروني خود را تجهيز و آماده حرکت مي کنيد اما اکنون نياز به نقشه راه داريد بايد دقيقاً روشن کنيد که از کدام مسير و به چه شکل مي خواهيد به اهداف خود برسيد. چرا که اغلب متوجه مي شويم مسيرهاي فراوان و متعددي هست که همه به نوعي به مقصد منتهي مي شود. در چنين شرايطي کدام راه را انتخاب مي کنيم؟ به عبارت ديگر ويژگي هاي انتخاب يک نقشه راه چيست؟

1 - از درستي مسير مطمئن شويد. دقت و بررسي کنيد آيا اين مسير شما را به هدفتان مي رساند؟ آيا به درستي آن اطمينان داريد؟ آيا مطمئن هستيد که به بيراهه نمي رويد. توجه داشته باشيد که قرار نيست ما به هر شکل و وسيله اي و از هر طريقي به خواسته هايمان برسيم. چرا که به عنوان نمونه ممکن است براي کسب موفقيت هاي مالي، دست به دامان راه هاي اشتباهي شويم. پس مسير بايد معقول و مورد رضاي خدا باشد.

2 - کوتاه ترين راه را انتخاب کنيد. بديهي است که ما در سفرمان معمولا جاده اي را گزينش مي کنيم که کوتاه تر باشد و از طريق آن در زمان کمتري به مقصد برسيم. اين بسيار عالي است. اما يادمان باشد که الزاما کوتاهترين راه درست ترين راه نيست. در واقع ما به شرطي کوتاه ترين مسير را انتخاب مي کنيم که از درستي آن اطمينان حاصل کرده باشيم.

3 - مسير کم خطر و ايمن را گزينش کنيد. دقت داشته باشيد که برخي راه ها ممکن است بسيار حادثه آفرين و دردسر ساز باشد؛ بنابراين عقل حکم مي کند مسير انتخابي ما کم خطر باشد. اما باز هم يادمان باشد شرط اول، درستي راه است. چه اين که ممکن است راهي بي خطر اما نادرست باشد و در نقطه مقابل مسيري را که از هر لحاظ به درستي آن يقين داريم خطراتي هم داشته باشد در چنين شرايطي بايد با دقت و رعايت نکات ايمني و توجه به علايم هشدار دهنده حرکت کنيم.

4- نکته آخر اين که در طول حرکت، هر چند وقت يکبار به خصوص در مواجهه با هر دوراهي و چند راهي به نقشه نگاهي بيندازيد و کنترل کنيد که به بيراهه نرويد و هر جا که در درستي مسير شک کرديد حتماً از افراد مطمئن و راه بلد سوال کنيد.

 

 

اهداف خود را به کسی نگویید

قبلاً از موانع دست یابی به اهداف گفتیم و نوشتیم که قبل از حرکت باید موانع را از پیش رو برداشت. یکی از این موانع که توجه به آن در همین ابتدای حرکت بسیار مهم است (بیان کردن اهداف به دیگران) است. در واقع باید مراقب باشید از همان لحظه ای که خواسته و هدفی را در نظر می گیرید و در تمام طول حرکت و تلاش برای رسیدن به هدف، آن را با کسی در میان نگذارید. هیچ لزومی ندارد بستگان، دوستان و همکارانتان بدانند که شما چه اهدافی در سر دارید و به دنبال چه خواسته هایی هستید. مطرح کردن اهداف و آرزوها برای دیگران امکان و احتمال دست یابی را کم میکند.

 

 

پیامبر عزیزمان می‎فرمایند: به برآورده شدن خواسته ‎هایتان کمک کنید با کتمان آن.

بیان کردن اهداف به اینان، شور و شوق شما را کم میکند. گویی بخشی از انرژی شما به شکل انرژی صوتی تخلیه میشود. در صورتی که شما باید با تمرکز روی هدف تمام انرژی تان صرف تلاش برای رسیدن به آن کنید. نکتۀ دیگر اینکه گاهی وقتی شما تصمیم ها ونیت هایتان را به دیگران میگویید مورد حسادت افراد حسود و تنگ نظر که نمی توانند پیشرفت و موفقیت و برخورداری شما از نعمت را ببینند، واقع می شوید، که همین میتواند برایتان دردسرساز شود. ضمن اینکه بحث چشم و نظر را که ریشۀ عقلی و اعتقادی هم دارد نمی توان نادیده گرفت. نکتۀ دیگر اینکه گاهی شما هدف تان را برای دیگران میگویید و آنها که خودشان پر از ترس ها،تردید ها و باورهای محدودکننده هستند، چنین القا میکنند که شما نمی توانید ونمی شود و این ممکن است اعتماد به نفس و احساس می توانم را در شما سست کند و حتی سبب انصراف شما از پیگیری هدف شود.

اگر قصد ازدواج دارید و اکنون خواستگاری دارید، اگر قصد خرید خودرو،وجابهجایی محل سکونت خود را دارید، اگر تصمیم دارید شغل جدیدی دست و پا کنید، اگر قصد یک سفر معنوی یا تفریحی را دارید، اگر میخواهید با ورزش و رژیم غذایی وزن خود را کمک کنید و.... اینها را به دیگران نگویید.

امام عسگری علیه السلام نیز میفرمایند: اظهار کار قبل از استحکام آن موجب خرابی کار است.

اگر تمایل دارید تصمیم ها و خواسته های درونی تان را به دیگران بگویید دست کم اجازه دهید کار به یک قطعیت واستحکامی برسد ، بعد آن را رسانهای کنید!

متأسفانه برخی افراد به قول معروف نه به بار است و نه به دار است ولی جار میزنند. در واقع امام علیه السلام پرده از این قانون هستی برداشته اند که اظهار خواسته قبل از محکم شدن، کار را خراب و دست یابی به هدف را غیرممکن میسازد.

اما به عنوان نکتۀ آخر و مهم ناگفته پیداست آنجا که شما قصد کمک گرفتن یا مشورت خواستن از افراد امین و با صلاحیت را دارید بیان اهداف و برنامهها نه تنها مانعی ندارد بلکه ضرورت دارد. بنابراین هرجا که ضرورت دارد و عقل حکم میکند خواستههای خود را به دیگری میگوییم و هرجا که ضرورتی ندارد آن را در سینۀ خود نگه میداریم که سینۀ خردمند مخزن اسرار اوست.

 

 

پایبندی به هدف

يکي از عوامل مهم در دستيابي به هدف، پاي بندي به آن است. شما پس از آن که با فکر و تأمل و مشورت، هدفتان را گزينش کرديد بايد به سمت آن حرکت کنيد و در طول مسير، به آن متعهد و پاي بند باشيد. بايد با خود عهد ببنديد که هدف را تا حصول نتيجۀ نهايي رها نکنيد و از آن دست نکشيد. قبل از حرکت به سوي هدف، بايد قبول کنيد که شما به طور طبيعي در اين مسير به مشکلات، موانع و دست اندازهايي برخورد مي کنيد و حتي ممکن است زمين بخوريد. به احتمال فراوان کساني هستند که شما را دلسرد مي کنند، به شما نه مي گويند و حتي در برابر شما مي ايستند. در واقع هيچ اتفاق غير طبيعي رخ نداده است. تقريباً همه کساني که براي رسيدن به يک هدف بزرگ تلاش کرده اند با موانع جدي مواجه شده اند. اما آن چه قابل توجه است اين است که افراد موفق هرگز به دليل وجود ناملايمات و موانع دست از هدف خود برنداشتند و به واسطۀ ايماني که به هدف خود داشته اند به هدفشان پايبند مانده اند. تصور کنيد شما فرزندي داريد که اکنون به شدت بيمار است و در خانه يا بيمارستان بستري است. پزشک شما نسخه اي به دستتان مي دهد و از شما مي خواهد تا داروي بيمارتان را تهيه کنيد، اما پس از مراجعه به داروخانه به شما مي گويند که دارويتان موجود نيست. بلافاصله به داروخانه بعدي مي رويد و اگر آنجا هم نداشت به داروخانه هاي ديگر سر مي زنيد. در حقيقت چون متعهد هستيد که اين دارو را هر طور که شده تهيه کنيد و چون مي دانيد که سلامت و بهبود فرزندتان در گرو تهيه و مصرف اين داروست، پايبندي و استقامت تان بيشتر مي شود، براي دستيابي به هدف نيز بايد چنين باشيد. اگر شما يقين داشته باشيد که موفقيت تان وابسته به دست يافتن شما به هدفتان است متوقف نمي شويد. در اين ميان نگاه کردن به کودکي که سعي دارد راه رفتن را بياموزد و تجربه کند نيز بسيار آموزنده و تأمل برانگيز است. او حرکت ميکند، به زمين ميخورد و باز بلند ميشود و دوباره و دوباره. او متعهد است که روي پاهاي خود بايستد و راه برود ؛ بنابراين اگر هدفتان صحيح و به اندازۀ کافي خوب و ارزشمند است آن را رها نکنيد. براي تقويت روحيۀ تعهد و پايبندي، مطالعۀ زندگي نامه افراد موفق که بارها و بارها زمين خورده و شکست را تجربه کرده اند ولي هر بار استقامت شان بيشتر و بيشتر شده فوقالعاده مفيد است.

 

 

از شکست نترسید

يکي از موانع دروني برخي افراد براي حرکت در مسير دستيابي به هدف ترس از شکست است. اين اشخاص دائم نگرانند که مبادا با وجود همه تلاش هاي خود به اهدافشان نرسند. اين ها آن قدر از شکست و ناکامي مي هراسند که ترجيح مي دهند هدفي را انتخاب و دنبال نکنند و صرفاً پذيراي رخدادهايي باشند که در زندگي برايشان رقم مي خورد. ترس از شکست علت هاي مختلفي دارد، گاهي ريشه در ضعف اعتماد به نفس دارد که فرد نگران است موفق نشدنش باعث شود در نظر ديگران شخصي بازنده، ناکام و بي لياقت به نظر بيايد. از اين رو نه تنها اقدامي نمي کند بلکه براي پنهان کردن ترس خود معمولاً صحبت هايي مي کند که ديگران را متقاعد کند اين کار عاقلانه نيست و يا شرايط اجتماعي مناسبي فراهم نيست. گاهي نيز شخص از اين هراس دارد که آنچه در اين راه از وقت، پول، انرژي و اعتبار هزينه مي کند همه از دست برود و به نقطه اي پايين تر از جايگاه کنوني تنزّل کند. برخي نيز ترس از شکست شان به اين دليل است که روي افراد شکست خورده تمرکز مي کنند و اين طور استدلال مي کنند که چون فلاني و فلاني اين کار را کردند و زمين خوردند پس من هم در صورت اقدام سرنوشتي مشابه آن ها خواهم داشت. اما بايد به افرادي که ترس از شکست، مانع حرکتشان مي شود چند نکته را يادآور شد: اول اين که شما با فکر، تأمل، تحقيق و مشورت هدفتان را انتخاب کرده ايد و به درستي مسير و مقصدتان اطمينان داريد و قرار نيست که الزاماً شکست بخوريد. حرکت نکردن شما اين طور نشان مي دهد که گويا شما يقين به شکست داريد. دوم اين که تمام کساني که به موفقيت هاي بزرگ دست يافته اند و شما اکنون به موفقيت شان غبطه مي خوريد، همه روزي در موقعيت کنوني شما قرار داشته اند و هيچ کدام يقين نداشته اند که صددرصد موفق مي شوند. بلکه با آن که هر دو احتمال (شکست و موفقيت) را متصور بودند با شهامت اقدام کردند و اگر ترس از شکست باعث عقب نشيني و توقف همه انسان ها مي شد امروز هيچ رشد و موفقيتي را در جهان شاهد نبوديم. سوم اين که اگر دليل شما براي اقدام نکردن اين است که جمعي چنين کردند و زمين خورده اند بايد بگوييم در عين حال افراد فراواني بودند که موفق شدند. شما به جاي تمرکز روي افراد ناموفق با استفاده از تجربۀ آن ها بايد افراد موفق را الگو و مدنظر قرار دهيد. نکتۀ چهارم و مهم تر از همه، اين که اساساً افراد موفق هرگز دست نيافتن به خواسته هايشان را شکست نمي دانند، بلکه آن ها نتيجه نگرفتن را يک تجربۀ ارزشمند تلقي مي کنند که لازمه و مقدمه پيروزي است. شايد شما هم داستان زندگي اديسون را شنيده ايد که براي اختراع لامپ بارها و بارها تلاش کرد و هر بار به حسب ظاهر ناکام شد. اما در آخرين تلاش و آزمون موفق شد. وقتي به طعنه به او گفتند که تو اين همه شکست خوردي، سرافرازانه پاسخ داد: هرگز شکست نخوردم بلکه من فهميدم و به عالم فهماندم که با اين راه ها نمي توان به ساخت لامپ رسيد. اگر اديسون به واسطۀ ترس از شکست اقدام نميکرد چه بسا اکنون من و شما هم چنان در تاريکي به سر مي برديم.

 

 

اشتیاق برانگیزاننده شما به سوی اهداف

 

 

 

همۀ ما دوست داريم به اهداف و خواسته هايمان برسيم و لذت و بهره اين دستيابي را تجربه کنيم. در عين حال همۀ ما مي دانيم که اين دستيابي و موفقيت، هرگز با رخوت و سستي به دست نمي آيد و باور داريم که بايد براي رسيدن به آرزوهايمان برنامۀ دقيق و مشخص داشته باشيم، پر تلاش و جدي باشيم، سرشار از ذهنيت مثبت و خلاق باشيم و با صبوري و توکل و ايمان، پيوسته دعا کنيم که در اين مسير موفق باشيم. اما با اين همه چرا برخي از ما پرتلاش و اراده نيستيم؟ پاسخ در يک کلام اين است که ما به اندازه کافي مشتاق نيستيم. اشتياق موتور حرکت شما و يا در بيان بهتر سوخت موتور شماست. وقتي به اندازه کافي شوق و تمايل دستيابي به خواسته هايتان داشته باشيد لزومي ندارد که کسي از بيرون به شما هشدار و تذکر دهد که: تلاش کن، تنبلي نکن، مثبت فکر کن، اميدوار باش و دعا کن. اگر آتش اشتياقتان شعله ور باشد ناخودآگاه شب و روز در فکر و خيال مثبت آن هستيد و موفقيت را در آغوش خود مي بينيد، پيوسته زبان به دعا مي گشاييد و همواره پرتحرک، پويا و فعال هستيد؛ بنابراين شما قبل از هر چيز بايد آتش اشتياقتان را دربارۀ هدف هايتان شعله ور کنيد. دقت داشته باشيد که اين اشتياق نه تنها شما را به حرکت وا مي دارد بلکه خودش نيز در هستي به کار مي افتد. گويي اين تمايل جدي به صورت نيروهايي قدرتمند و کارگر در عالم عمل مي کند تا شرايط و زمينه را طوري فراهم کند که شما به خواسته هايتان برسيد.

براي شدت بخشيدن به عشق و اشتياقتان به چند نکته توجه کنيد:

اول اين که مدام به دستاوردها، لذت ها و بهره هاي ناشي از دستيابي به هدف فکر کنيد. دوم اين که با افراد پرشور و اشتياق و با انگيزه نشست و برخاست کنيد، که اين معاشرت ها شور و حرارت آن ها را به شما منتقل مي کند. سوم اين که با افراد تنبل، مأيوس و بي انگيزه هم نشيني نکنيد. چهارم اين که خود را در معرض حال و هواي هدفتان قرار دهيد؛ به عنوان نمونه اگر جداً اشتياق سفر معنوي به خانۀ خدا را داريد، در اين باره مطالعه کنيد، عکس خانۀ خدا و مدينۀ منوره را به در و ديوار اتاقتان بزنيد و يا آن را روي صفحۀ نمايشگر رايانه تان قرار دهيد، به استقبال و بدرقۀ کساني برويد که اين سفر را تجربه مي کنند، پاي صحبت آن ها بنشينيد و... . خلاصۀ کلام اين که تا به اندازۀ کافي مشتاق و آرزومند خواسته هايتان نيستيد نبايد به موفقيت تان اميدوار باشيد. واقعيت اين است که شما با ديدن اندازۀ فعاليت هاي جسمي و ذهني يک فرد به راحتي مي توانيد ميزان اشتياق او را براي دستيابي به هدف هايش ارزيابي کنيد و به همان نسبت مي توانيد پيش بيني کنيد که او موفق مي شود يا خير.

 

 

برای رسیدن به اهداف آگاهی و اطلاعات خود را توسعه دهید

دنياي امروز، دنياي اطلاعات است و داشتن آگاهي و اطلاعات، يک سرمايه فوق العاده عالي و عاملي تعيين کننده براي رسيدن به اهداف به شمار مي رود. هرچه شناخت، دانش و آگاهي شما از آنچه به عنوان هدف و مسير دستيابي به هدف در نظر داريد، بيشتر باشد، امکان و احتمال موفقيتتان بيشتر خواهد بود. تفاوتي نمي کند که هدف شما کسب يک موفقيت شغلي، مالي، تحصيلي و هنري است، يا مي خواهيد رابطه خود را با همسرتان اصلاح و فرزند خوبي تربيت کنيد و يا اين که قصد داريد يک عيب و ضعف اخلاقي خود را اصلاح و ايمان خود را تقويت کنيد. در همه اين ها آگاهي يک ضرورت است. به فرموده اميرالمؤمنين (ع): هر کس بدون شناخت و آگاهي براي هدفي اقدام کند، بيش از آن که اصلاح کند (موفق شود)، فساد و تباهي به بار مي آورد (شکست مي خورد). در دنياي امروز براي توليد يک محصول ابتدا يک يا چند تيم تحقيقاتي، هفته ها و بلکه ماه ها به بررسي و شناخت نيازها، فرهنگ ها، آداب و رسوم، گرايش ها و حساسيت هاي مردم يک منطقه مي پردازند. به دقت کارهاي انجام شده و انجام نشده در اين راستا را رصد ميکنند و پس از آن شروع به کار مي کنند. اقدام بدون شناخت مانند اين است که شما در يک منطقه جغرافيايي گرم و خشک به توليد و فروش قايقهاي پارويي مشغول شويد! و يا اين که در يک منطقه بسيار سردسير، براي فروش و عرضه کولرهاي پرقدرت گازي تبليغات کنيد! اکنون که شما براساس معيارهاي صحيح و درستي که قبلاً گفته ايم هدفي را براي خود مشخص کرده ايد، نياز به جمعآوري اطلاعات درباره چگونگي و روش دستيابي به آن داريد. اگر چه ممکن است با توجه به چشم اندازهاي جالب و دستاوردهايي که رسيدن به هدف برايتان به ارمغان مي آورد، شوق فراواني براي اقدام فوري داشته باشيد؛ اما توصيه مي کنيم کمي صبر کنيد و دانش و آگاهي خود را توسعه دهيد. از جمله مواردي که تحقيق درباره آن بسيار خوب است، عملکرد افرادي است که همين هدف شما را داشته اند و قبلاً در اين مسير حرکت کرده اند. چه آن ها که موفق شده اند و چه آنان که نتيجه نگرفته و به زعم خود شکست خورده اند. دقت کنيد که افراد موفق چگونه عمل کرده اند و چه باورها و رفتارهايي داشته اند و علت شکست و ناکامي افرادي که چندان موفق نبوده اند چه بوده است؟ البته احتمال دارد شما در ذهن خود ايده اي نو و خلاقيتي منحصر به فرد داشته باشيد اما باز هم مطمئن باشيد که گذشته چراغ راه آينده است. در عين حال توجه داشته باشيد که اين لزوم افزايش اطلاعات، يک لغزشگاه جدي نيز دارد و آن وسواس است. ممکن است شما دچار اين وسواس ذهني شويد و پيوسته تصور کنيد آگاهي تان کافي نيست و نياز بيشتري به مطالعه داريد. توصيه مي کنيم براي پيشگيري از اين موضوع که مي تواند باعث توقف شما شود، براي توسعه اطلاعات خود زمان تعيين کنيد. به عنوان مثال اعلام کنيد من ميخواهم در دو ماه آينده در اين باره تحقيق کنم و به اين اندازه از شناخت و آگاهي دست پيدا کنم و پس از آن اقدام کنيد.

 

 

اهدافی را انتخاب کنید که به مصلحت شماست

يکي از سوالات مهمي که معمولاً افراد در گزينش و پيگيري اهدافشان با آن مواجه مي شوند اين است که از کجا بفهميم اين هدفي که انتخاب کرده ايم به مصلحت ماست؟ در واقع اين افراد دغدغه اين را دارند که نکند وقت و عمر و انرژي شان را براي دستيابي به اهدافي صرف کنند که به خير و مصلحت شان نباشد. اين سؤال بسيار به جا و مطلوب است و در واقع همۀ ما بايد در انتخاب ها و فعاليت هاي خود اين پرسش را داشته باشيم؛ چرا که اگر خواسته اي به صلاح و مصلحت ما نباشد بيش از آن که از آن بهره ببريم متحمل زيان و خسارت مي شويم. براي اين که بفهميم خواستههايمان به مصلحت مان هست يا نه بايد به سه سوال پاسخ دهيم:

1-آيا اين خواسته مورد تأييد خداست؟ شما بايد مطمئن شويد هدفي را که در نظر گرفتهايد، خدا تأييد مي کند و براي اين منظور بايد آگاهي داشته باشيد. اين آگاهي را هم مي توانيد با مطالعه و تأمل و هم با سؤال و مشورت کسب کنيد. اگر هدفي داريد که خدا تأييد نمي کند مطمئن باشيد به مصلحت شما نيست و نبايد آن را پيگيري کنيد. مثلاً اگر شما قصد کسب يک درآمد خوب را داريد و دستيابي به اين هدف مستلزم اين است که دروغ بگوييد، کسي را فريب دهيد و يا عيب جنس تان را پنهان کنيد، روشن است که اين هدف مورد تأييد خدا نيست و اين درآمد بيش از آن که اسباب رشد و فايده باشد زمينه ساز دردسر، ناگواري و بلا خواهد شد.

2 - آيا دستيابي به اين خواسته در توان من هست؟ ممکن است هدفي درست و مورد تأييد خدا باشد اما از آنجا که در توان شما نيست به مصلحتتان نباشد، به عنوان مثال براي فردي که در سن ۵۰سالگي است انتخاب اين هدف که مي خواهم قهرمان دو صد متر شوم بسيار اشتباه است؛ بنابراين نگاه نکنيد به اين که آيا ديگران اين هدف را انتخاب کرده اند يا خير، بلکه توان جسمي، ذهني، مالي و... خود را بسنجيد.

3 - آيا اين هدف من اولويت دارد؟ شما بايد مطمئن شويد از آنچه انتخاب کرده ايد و مي خواهيد به طور جدي روي آن سرمايه گذاري کنيد اولويت بالاتر و مهم تري وجود ندارد؛ چرا که در اين شرايط وقتي با تلاش و کوشش فراوان به خواستهتان ميرسيد به شدت احساس پشيماني ميکنيد. مانند مادري که در مهدکودک مشغول است و هر روز به آموزش و بازي کودکان مي پردازد. اما براي کودک يا نوجوان خود وقت لازم را نمي گذارد. دقت داشته باشيد که براي انتخاب هدف هر سه شرطي که گفتيم لازم و ضروري است و صرف داشتن يکي از شرايط نبايد شما را مجاب به گزينش هدف کند.

 

 

برای رسیدن به اهداف اراده خود را تقویت کنید

يکي از عوامل مهم در دستيابي به اهداف، همت و اراده عالي است. سخت کوشي و تلاش شما وابسته به اين است که تا چه اندازه از اراده قوي برخورداريد. در واقع هر چه اراده و خواستن شما محکم تر و جدي تر باشد، تلاش و پشتکار و استقامتتان در اين مسير بيشتر خواهد بود. اما سوال مهم و کاربردي اين است که چگونه همت و اراده خود را تقويت کنيم؟ براي اين منظور به چند نکته اشاره مي کنيم:

1- برنامه اي سبک طراحي کنيد. اگر شما فرد کم همت و اراده اي هستيد، انتظار نداشته باشيد که يک باره اراده تان زير و رو شود بلکه بايد با برنامه هاي اجرايي سبک شروع کنيد و پس از مدتي پاي بندي به اين برنامه ها، آن ها را به تدريج سنگين تر کنيد.

2- با کسي قرار بگذاريد. گاهي شما همت انجام کاري را نداشته و نداريد ولي وقتي با کسي قرار مي گذاريد تعهد و اراده تان براي انجام آن بيشتر مي شود. دوست و يار موافقي پيدا کنيد و به ويژه براي کارهايي که در آن احساس سستي و تنبلي مي کنيد قراري بگذاريد.

3- با افراد با اراده و با همت معاشرت کنيد. انگيزه و اراده به گونه اي مسري است. مجاورت و معاشرت با افراد با اراده، شور و انگيزه و بلندهمتي آن ها را به شما منتقل مي کند. همانطور که مجاورت با افراد سست اراده شما را ضعيف مي کند.

4- هيچ کاري را به تأخير نيندازيد. ذهن و زبان خود را به واژه «بعداً» عادت ندهيد. اگر قرار است به کسي زنگ بزنيد، به ملاقات کسي برويد و يا براي انجام کاري اقدام کنيد تا حد امکان همين الان دست به کار شويد. يادتان باشد که هر به تأخير انداختني، آسيبي است که به همت و اراده شما وارد مي شود.

5- سحرخيز باشيد و ورزش کنيد. خود را عادت دهيد که صبح ها زودتر بلند شويد و در طول روز دقايقي هرچند کم را به ورزش بپردازيد. پس از بيدار شدن از خواب بدون معطلي از جاي خود بلند شويد.

6- کارهاي نيمه تمام خود را تمام کنيد. اگر کارهايي را قبلاً انجام داده ايد و آن ها را نيمه کاره رها کرده ايد، آن ها را به پايان برسانيد. شما وقتي کاري را آغاز مي کنيد و آن را پس از مدتي رها مي کنيد در حقيقت به کاري انرژي داده ايد که بازگشتي به شما نداشته است. اين بازگشت انرژي وقتي اتفاق مي افتد که اين کار به نقطه پايان خود برسد.

7- تلقين مثبت کنيد. به خود تلقين کنيد که فردي مصمم و با اراده قوي هستيد و روز به روز اراده تان قوي تر مي شود و در نقطه مقابل مراقب باشيد هرگز به خود تلقين منفي نکنيد و به خود برچسب بي ارادگي نزنيد.

8- روزه مستحبي بگيريد. روزه علاوه بر آثار معنوي فوق العاده اي که دارد يک تمرين جدي براي تقويت اراده است. همين که شما خود را ملزم مي کنيد تا هنگام افطار چيزي نخوريد و نياشاميد و با هواي نفس و تمايلات خود مبارزه مي کنيد، اين در تقويت اراده بسيار مؤثر است. چرا که اساساً هر مخالفت با نفسي گامي براي تقويت اراده است. در ضمن ماه مبارک رمضان براي شما که دوست داريد با انگيزه و اراده قوي به خواسته هايتان برسيد فرصتي ايده آل و مغتنم است.

 

 

برای رسیدن به اهداف تلاش حتماَ، تقلا هرگز

گفتيم که رسيدن به هدف نياز به جديت، تلاش و سخت کوشي دارد و با تنبلي و سستي هرگز نمي توان انتظار موفقيت هاي کلان و دستاوردهاي بزرگ را داشت. با اين وجود بايد مراقب باشيم به تقلا نيفتيم چرا که در مسير دستيابي به هدف، تلاش و کوشش يک امر مثبت و قابل تحسين تلقي مي شود. اما تقلا، يک ناهنجاري و رفتار منفي به حساب مي آيد. اکنون اين سوال مطرح مي شود که تفاوت تلاش و تقلا چيست؟ که يکي مثبت و پسنديده و ديگري منفي و نکوهيده است. مهم ترين تفاوت اين است که در تلاش، رعايت اولويت ها مطرح است و شخص، همه حرکت ها، تدبيرها و برنامه هاي خود را براي موفقيت به گونه اي طراحي مي کند که به اولويت هاي بالاتر و مهم تر زندگي اش لطمه و آسيبي نرسد. اما در تقلا فرد مي خواهد به هر قيمتي به خواسته اش برسد؛ به عنوان مثال کاسبي را در نظر بگيريد که صبح زود مغازه اش را باز مي کند، با مشتري ها برخوردي بسيار خوب و مؤثر دارد و پيوسته به دنبال اين است که در شغلش خلاقيت به خرج دهد. همه اين رفتارها، تلاش محسوب مي شود که تحسين برانگيز است. اما اگر همين مغازه دار خدا نکرده براي فروش بيشتر کالاهايش به مشتري دروغ بگويد و يا به طريقي او را فريب دهد به تقلا افتاده است. اگرچه ممکن است اين شخص به حسب ظاهر از اين فريب کاري ثروت خوبي هم دست و پا کند. اما از آنجا که اولويت هاي مهم تري هم چون صداقت، پاکي و درست کاري را زيرپا گذاشته و صد البته رضايت خدا را ناديده گرفته است، اين درآمد و موفقيت ظاهري، خجسته و مبارک نخواهد بود. نکته ديگر اين که شما وقتي تلاش مي کنيد در چارچوب وظيفه تان عمل مي کنيد اما در تقلا، شخص اغلب به حدود ديگران تجاوز و کمتر در محدوده خود حرکت مي کند. در مثالي ديگر پسر جواني را در نظر بگيريد که قصد ازدواج دارد. وقتي او با معيارهاي صحيح و از مسيري درست اقدام مي کند که خدا مي پسندد و والدينش رضايت دارند، مشغول به تلاش است که مورد عنايت و لطف خدا قرار مي گيرد. ولي اگر همين جوان براي ازدواج شروع به بدرفتاري، بحث و جدل و بي احترامي کند تا به قول خودش هر طور شده! به عشقش برسد، اين تقلاست . در واقع تقلا هميشه يک نشانه براي شماست که يک جاي کارتان اشتباه است و داريد به بيراهه مي رويد. نکته آخر و قابل توجه اين که در تلاش شما آرامش و آسودگي خاطر داريد اما در تقلا اغلب يک اضطراب، نگراني و فشار روحي را هم تجربه مي کنيد.

 

 

برای رسیدن به اهداف الگو داشته باشید

سال ها پيش پزشک، مترجم و نويسنده اي بسيار موفق را مي شناختم که باوجود مشغله هاي فراواني که داشت حدود ۷۰جلد کتاب تأليف و ترجمه کرده بود، وقتي از او پرسيدم که چگونه توانسته چنين موفقيتي راکسب کند پاسخ داد: من هرچه کتاب تأليف کرده ام در محدوده ساعتي ۵تا ۷صبح بوده است و غالباً نيم ساعت از اين زمان را به نوشتن اختصاص داده ام. هيچ خطي از کتاب هايم را پس از ساعت هفت ننوشته ام و همه آثار من ثمرۀ تلاش مستمري است که در اين زمان داشته ام. از آن زمان اين فرد به خاطر تلاش و مديريت زمانش براي من تبديل به يک الگو شد. تفاوتي نمي کند که هدف شما چيست. مي خواهيد به يک موفقيت علمي و تحصيلي و يا شغلي و مالي برسيد؟ يا مي خواهيد به تهذيب نفس بپردازيد و يک صفت اخلاقي زشت را در خود اصلاح کنيد و يا يک ويژگي رفتاري مثبت را در خود ايجاد و تقويت کنيد؟ و... مطمئن باشيد که در هر صورت نياز به الگو داريد. داشتن الگو يک ضرورت است و هرگز به آن به صورت يک امر ترجيحي نگاه نکنيد. خود را ملزم کنيد که براي خود الگويي بسيار موفق را که با موضوع شما مطابقت دارد و به پيروزي هاي چشمگير دست يافته است برگزينيد. داشتن الگو، دست کم سه دستاورد عالي برايتان خواهد داشت.

اول اين که شما با داشتن الگو در وقت و انرژي خود صرفه جويي مي کنيد و با هزينه اي کمتر، موفقيت را در آغوش مي کشيد. الگوي شما با علم و دانش و آگاهي که داشته و يا با تجربه اي که در اثر بارها و بارها شکست خوردن و به بيراهه رفتن، به دست آورده، در نهايت بهترين و سريع ترين راه را براي موفقيت پيدا کرده است. شما مي توانيد با الگو قرار دادن آن شخص از همه اين اتلاف وقت ها و زمين خوردن ها پيشگيري کنيد. درست مانند وقتي که آدرسي را بلد نيستيد و دقيقاً پشت خودرويي حرکت مي کنيد که رانندۀ آن راه را بلد است.

دوم اين که گاهي شما در مسير دستيابي به هدف، انگيزه و اراده تان کم مي شود و شور و شوق تان براي تلاش، فروکش مي کند. به خصوص وقتي که در اين مسير با مشکلاتي جدي مواجه مي شويد. در اين صورت شما با در نظر گرفتن الگوي خود که با وجود اين سختي ها و موانع، مصمم و با انگيزه و پر شور حرکت کرده و ادامه داده است، گويي دوباره انرژي مي گيريد و آتش اشتياق تان شعله ور مي شود. البته ممکن است شما هدف تان دقيقاً با کسي که الگو قرار داده ايد يکي نباشد. اما برخي از ويژگي هاي رفتاري او هم چون اراده و سختکوشي، ايمان به هدف، استقامت و بردباري و... مي تواند سرمشق شما قرار گيرد.

سوم اين که الگوها مي توانند احساس مي توانم و اعتماد به نفس را در شما ايجاد کنند و يا پرورش دهند. وقتي شما مي بينيد که الگويتان فردي هم چون خودتان بوده و توانسته با رعايت اصولي مشخص، به رشد و موفقيتي قابل توجه دست يابد اين باور و احساس در شما شکل مي گيرد که شما نيز مي توانيد.




:: برچسب‌ها: هدف , هدف زندگي , هدفمند , ,
:: بازدید از این مطلب : 5270
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : ahmadkia
ت : پنج شنبه 10 اسفند 1391
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


(function(i,s,o,g,r,a,m){i['GoogleAnalyticsObject']=r;i[r]=i[r]||function(){ (i[r].q=i[r].q||[]).push(arguments)},i[r].l=1*new Date();a=s.createElement(o), m=s.getElementsByTagName(o)[0];a.async=1;a.src=g;m.parentNode.insertBefore(a,m) })(window,document,'script','//www.google-analytics.com/analytics.js','ga'); ga('create', 'UA-52170159-2', 'auto'); ga('send', 'pageview');